گلسا عسلیگلسا عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

گلسا جون ما

گلسای من مریض شده

1392/7/8 13:56
نویسنده : مامانی الهام
329 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جونم وقتی مریض میشی ماهم خیلی خیلی حال بدی داریم ناراحتاز شب ٩٢/٧/٦ ساعت ٩ تا ١٠.٥ داشتی بازی میکردی سرحال و قبراق لبخند

ساعت ١١ دیگه اماده شدیم برای خواب من توی اشپزخونه بودم مشغول کار واماده کردن شیر شما که موقع خواب (هر شب عادت داری با شیشه شیر بخوابی)بخوری ولالا کنی شما وبابآیی دراز کشیدین وباب اسفنجی نگاه میکردین این کار هر شب شماست واین وسطا از مامان شین شینت رو در خواست میکنی ولی با کمال تعجب وقتی اومدم توی اتاق شما اصلا از من شین شینت رو نخواستی ومن خیلی متعجب شدم پیش خودم گفتم یعنی میشه این عادت رو ترک کنه دیگه منم اومدم دراز کشیدم با ای پد بابایی وب شما رو اپ میکردم  که یکدفعه دیدم داری میلرزی وای خدایا چی شد یه دفعه خوببودی که دست زدم بهت دیدم تب داری درجه گذاشتم برات دیدم تبت ٣٧.٨ هستش یه شیاف برات گذاشتم تا ساعت ٢ پاشویه کردمت یکم تبت اومد پایین بعدش خوابیدم صبح ساعت ٧.٥ دیدم دوباره تب داری یه شیاف دیگه برات گذاشتم ولی این دفعه دیگه تبت پائین نیومدتا ظهر

cute sad smiley emoticon

 بعداز بیدار شدن دیگه نذاشتی پاشویت کنم برای همین توی یک تشت برات اب ولرم اوردم با چند تا اسباب بازی تا یکم با اب بازی کنی بلکه شاید تبت پایین بیاد ولی نیومد که نیومدناراحتناراحت

روی دستت و پات یکی دوتا لکه قرمز دیدم گفتم نکنه ابله مرغان گرفتی اخه چند روز پیش فرزام جونم(پسردایی) ابله مرغون گرفت ( یه روز که رفته بودیم خونشون شما باهم در تماس بودین بازی کردین  ). خلاصه بعداز ظهر مامان جون اومد خونمون  دوتایی پاشویت کردیم ساعت ٤ بردیمت پیش پزشک خانوادهمون اقای دکتر کلانتری ایشون با توضیحاتی که مادادیم گفتن علائمی شبیه ابله مرغان داری ولی هنوز تیپیک نیست وهنوز زوده که قضاوت کنیم یه هیدروکسی زین نوشت وهمون شیاف استامینوفن اومدیم خونه بزور دروات رو بهت دادم اخه خیلی بد وسخت دارو میخوری بعدشم خوابیدی وهمچنان تب داشتی تبت شد٣٨.٥ وعزیزجون برات برگ نارنج کند اورد شستیم با اون پاشویت کردیم .خود برگا رو هم روی دست وپا پیشونیت گذاشتیم 

 

به پیشنهاد دکتر ما چیزای خنک به شما دادیم مثل بستنی یخ  اب خنک  ولی بازم فایده ای نداشت  بالاخره ساعت ١١ دوباره من و بابایی تصمیم گرفتیم ببریمت دکتر ایندفعهبدیمت پیش دکتر قرنجیک ایشون گفتن اصلا علائم ابله مرغان هنوز وجود نداره وگلوت چرکی شده سفیکسیم وایپوپروفن وقطره تایلانول تجویز کردن وگفتیم اگه تبش پائین نیومد چی؟ دکتر گفتن میاد نگران نباشید . شیرین زبون من وقتی داشیم از اقای دکتر تشکر  وخداحافظی میکردیم من گفم مرسی شما هم پشت سرم به اقای دکتر گفتی مرسی دکتر هم خندش گرفت قربون اون زبونت وعقلت بشم خانومی عزیز دلم میمیرم برات  .

وقتی اومدیم خونه داروهات رو بهت دادم بعد از حدود ١ ساعت یکم حالت بهتر شد وما میخواستیم بخوابیم ولی شیطونیای شماگل کرد چون توی روز اصلا بازی نکردی اون موق میخواستی تلافی کنی یکم بازی ویکم فیلمات رو نگاه کردی تازه گشنتم شده بود از من کباب میخواستیماچعزیزم نصف شبه  از کجا بیارم یکم نون خوردی با کوکو  . اینقدر گشنه بودی که خودت تند تند نون رو نصف میکردی لقمه های گنده میزاشتی توی دهنت .

دوباره گفتی شکلات میخوام بابایی بهت شکلات داد خوردی وبعدش رفتی پیش بابا یکم با هم پو ,بازی کردین بعدشم اومدی هی این اتق اون اتاق کردی وحلقه هوش بازی کردی وبا عروسکت گلی بازی کردیو اخرش اصلا قصد خواب نداشتی من وبابایی تصمیم گرفتیم بزاریمت توی یک ملافه وتاب تابت بدیم که بخوابی بعداز یک ربع تاب دادن ودست شکستن ما شما خوابیدی. خدا رو شکر تبت اومده پائین تا الان که دارم این مطالب رو مینویسم فقطیکم بی حالی و اصلا اشتها به غذا نداری فقط صبح که بیدار شدی از خواب یکی و نصفی شیشه شیرت شیر خوردی ونیم ساعت بعد ٣ تا لقمه نون وپنیر  وبعدشم خوابیدی تا ساعت ١ که بابایی اومد  .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان یسنا
8 مهر 92 12:50
مرسی عزیزم دیگه خدا رو شکر خوب شد منم لینکتون کردم با تشکر