عباس آباد
٧/٤/٩٢ بعد از فرش شویی بابایی یکدفعه تصمیم گرفت که بریم پیش عمو مهدی اینا که رفته بودت عباس اباد توی ماشین شما از اول تا عباس اباد خواب بودی تاماشین استپ زد شما بیدار شدی بعد بابایی بغلت کرد راه افتادیم به سمت عمو اینا که کنا یه رودخونه نشسته بودن اینم عکسش
اینم یه عکس از بالای یه صخره
بعد راه افتادیم بریم نهار بخوریم اینم یه عکس سر نهار
بعداز نهار بابایی شما ورضا رو برد پارک بادی اول رفتین توی استخر توپ
اینم گلسا خانم در حال خارج شدن از استخر توپ
بعد رفتین بازی تشک بادی
اینم یک عکس از افتادن شما روی تشک
بعد بابایی برای شما و رضا پشمک خرید اینم عکس پشمک هنگام خرید
عکس همان پشمک ٥ دقیقه بعد :
وای که چقدر خندیدیم
بعد دیگه راه افتادیم طرف ساری رضا پیش شما توی ماشین ما نشست یکم بازی کردین بعدش خوابتون برد اینم عکسش
روز ما اینطوری گذشت .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی