غروب جمعه 92/6/8
من بابای وشما باهم رفتیم جاده دریا مجتمع پردیس شما توی ماشین خوابت برد اونجا بابایی که اومد شما رو از جاتبلند کنه کلی نق زدی که به من دست نزن می خوام بخوابم بعد بابایی اوردت بیرون به هزار کلک تا پارکو دیدی دیگه خواب و نق و همه چی یادت رفت گفتی وااااای پارک سسره .دوییدی رفتی کلی بازی کردی
عاشق این گربه هستی وهر وقت میاریمت این پارک فقط با دماغ این گربه بازی میکنی و با کلی ذوق میگی گربه گربه گربه
نمایی از پشت موهات که همه عاشقشن بوس بوس بوس
اینجا بابایی داره از میله به چه بزرگی میزارتت بالا که بری سرسره سوار شی اخرش نشد و مجبور شدی از پله ها بری بالا
خوب دیگه وقت شام
ببین برای یه عکس گرفتن بابایی رو به چه توهمی واداشتی بابایی داره میگه : نگاه کن چه مورچه بزرگی تو دستمه
ا چه سنجاقک بزرگ و خوشگلیه
ا وا اینجا رو نگا قورباغه هم داره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی