گلسا عسلیگلسا عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

گلسا جون ما

مهمونی برای عروسی

دیروز غروب زن دایی مامان زنگ زد یه مهمونی به مناسبت عروسی طیبه جون دختر دایی مامان برگزار کردند کلی همراه مامان آرایش کردی نگاه :   ریــــــــــــمــــــــــــــــــلـــمو  با رژمــــــــــــو نـــگـــــــــــــــــــــاه : اونجا که رفتیم دوربینو یادم رفت ببرم( با گوشی جدیدم عکس گرفتم کابل ونرم افزار میخواد که به کامپیوتر انتقال بدم سر فرصت این کارو حتما میکنم کلی عکس دارم .) اول نشسته بودی من که پا شدم شما هم پا شدی برای نی نای نی نای تا اخرین لحظه وسط بودی حتی زمانی که لباس تنت کردم که بریم از توی راه پله دستات وباسنت رو دست من می چرخید قــــــــــــــربونت بشم من دختر دایی سمیرا و دختر دایی زهرا ادات...
27 مهر 1392

خودم میخوام ......

خیلی علاقه داری دهنکسی غذا بدی مثل این ..... مثل من که وقتی دارم بهت غذا میدم با باز شدن دهن شما دهن خودمم باز میشه  اینجا برای شما هم اتفاق افتاد ...
27 مهر 1392

عروسی طیبه جون دختر دایی مامان

  یعنی از اول تا آخر وسط بودی خستگی ناپذیر من .بوووووووووووووس گلسا خانم در حال برداشتن تخم مرغ البته در حال انتخاب   آهــــــــــــا پیداش کردم این یکی خیلی خوبـــــــــــه اینم با دسته گل عروس خانم   ...
26 مهر 1392

صبح که از خواب پا میشم

مسقیم میرم سر وقت مامان میگم شین شین میخوام مامانی هم با چشمای خواب آلود برام شین شینمو می اره ومیخورم وقتی هم تموم شد مامانیم به امید یه چرت کولوی دیگه میره ولی هههههههههههه من نمیزارم مامانی پا شو برنامه روزانه من رو اجرا کن دیگه , بازی با من مامانمم پامیشه ................ دوستت دارم عزیزم نی نی کوچولوی من ...
26 مهر 1392

بازم خونه مامان جون

امروزم رفتیم خونه مامان جون بعبعی گرفتن هم  دوست داشتی بهش دست بزنی هم  می ترسیدی فدای اون چشمات که با چه ترسی داری بهش نگاه میکنی اینجا مامانی می خواد یه کار کنه که شما نازش کنی ولی نشد   ...
23 مهر 1392