گلسا عسلیگلسا عسلی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

گلسا جون ما

گردش

امروز یعنی ٩٢/٧/١٨ با عاطفه جون و پسرش وعارفه جون دخترخاله های بابایی رفتیم بیرون یه دوری زدیم شما وامیرحسین جون با هم خیلی دوستای خوبی هستین و بازی میکنین . وقتی رفتیم خونشون با امیرحسین شروع به اختلاط کردین   مامان امیرحسین داشت لباسش رو عوض میکرد گلسا : (اباس) بوپوش میخوام بیریم امیرحسین :پارک گلسا :اره پاک(پارک) من اباس(لباس) پوشیدم امیرحسین :منم توپ دارم گلسا : باسه (باشه ) توی ماشین فقط اهنگ دارم میام پیشت باید بزاریم واهنگ بگو منم دوست دارم سامی رو هم خیلی دوست داری وباهاش می خونی سامی:بگو منم گلسا دوست دارم سامی:محال تنهات گلسا :بزارم سامی : تووصله گلسا: جون م...
19 مهر 1392

مهمان

دیشب دوست دوران دانشجویی مامانی  سونیا جون با شوهر و دخترشون رها جون از محمود اباد اومدن خونمون  اولش طبق معمول شما یخ داشتی بعد کم کم یخت واشد واخ موقع رفتن مهمونا تازه به رقص اومدی وکلی با رها جون بازی کردین    سونیا جون زحمت کشید و یهنینی تاب خوشگلم برات اورد البته برای عروسکات  دستش درد نکنه صبح که از خواب بیدار شدیم اول گفتی شین شین (شیر) میخوام باهم رفتیم توی اشپز خونه من موندم وشما اومدی توی اتاق با شیرت که اومدم توی اتاق دیدم خودت رفتی رو صندلی نشستی و داری به میوه ها وبهتره برم سر اصل مطلب به خیارا نگاه مکنی ...
18 مهر 1392

جنگل های جاده سد

    گلسا خانم و دست جونش چقدر بازی کردن بابایی در حال شکار کردن قورباغه وووووووووووووووووووووووووووووووی بیا عزیزم بیا دستتو بشورم قورباغه شکار شده توسط بابایی توی این رود خونه همه ی چیزای جالب که برای شما سوژه باشه بود از جمله خرچنگ و .. ماهی و... یه عالمه قورباغه اینم عکس خرچنگ البته ماهی هم هست ولی دیده نمیشه در حال موشکافی خرچنگه  بیچاره یه چوب گرفتی دستت و این حیوونای بیچاره رو هی انگولکشون می کردی اینم الاکلنگ سواریییییییییییییییییییییییییییییییییی دیگه دور زدن امروزمون هم کامل کامل شــــــــــــــــــــد وخ...
18 مهر 1392

بازی کردن دخمل با دوستش

خوب بزار ببنم چت شده دختر ... اول بزار ببینم این چطور کار میکنه بعد روت امتحان کنم بعدش شما دکتر شدی منو  خاله فریده رفته بودیم اون اتاق یه دفعه دیدیم صدای شادن در اومد گریه بدو اومدیم پیشتون گفتیم چی شده شما هم هاج وواج داشتی ما رو نگاه میکردی نگو چکش دکتریت رو برداشتی زدی به زانوی شادن می خواستی ببینی پاش میپره یا نه اخه همش روی ما امتحان میکنی ای شیطون بلا البته ناگفته نماند که یکم که کوچولوتر بودین شادن گریه شمارو در میاورد یه بارم شما .  شوخی شوخی شوخی ...
17 مهر 1392

ادامه مریضی

صبح 92/7/9 من وبابایی خواب بودیم یک دفعه دیدیم بالا سر ما صدای اوق میاد حالت بهم خورد سریع بردمت دستشویی فقط اب ویه ذره شیری که از شب قبل خوردی رو بالا اوردی تا ساعت9.30 4 بار بالا اوردی فقط هم اب چون اصلا غذایی نخورده بودی . من ومامان جون بردیمت پیش دکتر قلعه سری ایشون گفتن نه ابله مرغونه ونه گلوت چرکیه بلکه یه ویروسیه که فقط  مچ دست ومچ پا ونگشتا  جوشهای ریز قرمز وانتهای زبون وگل  افت میزنه وبخاطر همینه که غذا نمیخوره   برای تهوع هم یک قطره پلازیلین نوشت .از مطب که داشتیم بر میگشتیم توی راه یه سوپر دیدی مسیرت کج شد به طرف سوپر یه چیپلت برداشتی . غذا رو نمیتونی بخوری و هی گلوتو میگیری نمیدونم چطوری می...
10 مهر 1392