مهمان
دیشب دوست دوران دانشجویی مامانی سونیا جون با شوهر و دخترشون رها جون از محمود اباد اومدن خونمون اولش طبق معمول شما یخ داشتی بعد کم کم یخت واشد واخ موقع رفتن مهمونا تازه به رقص اومدی وکلی با رها جون بازی کردین
سونیا جون زحمت کشید و یهنینی تاب خوشگلم برات اورد البته برای عروسکات دستش درد نکنه
صبح که از خواب بیدار شدیم اول گفتی شین شین (شیر) میخوام باهم رفتیم توی اشپز خونه من موندم وشما اومدی توی اتاق با شیرت که اومدم توی اتاق دیدم خودت رفتی رو صندلی نشستی و داری به میوه ها وبهتره برم سر اصل مطلب به خیارا نگاه مکنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی